- تلافی کردن (اُ کَ دَ)
جبران کردن. پاداش دادن. جزا و عوض دادن. برطرف کردن: و تلافی کند آنچه بهم رسیده است از گمراهی و اداء حق الهی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند.
حافظ.
چشم و دهان یار تلافی کند اگر
عمر عزیز را که بخواب و خیال رفت.
صائب (از آنندراج).
رجوع به تلافی شود
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند.
حافظ.
چشم و دهان یار تلافی کند اگر
عمر عزیز را که بخواب و خیال رفت.
صائب (از آنندراج).
رجوع به تلافی شود
